سه تا زن سوار یه هواپیما
بودن. یهو خلبان میگه: مسافران عزیز، بحمدالله موتورهای هواپیما از کار
افتاده، سیستم کنترل هم خراب شده، آمپر بنزین هم کار نمیکنه، منم سرما
خوردم، خلاصه کون همهمون پارهاس، اما با این وجود، آرامش خودتونو حفظ
کنین ، من هم سعی میکنم هواپیما رو یه جوری فرود بیارم که حداقل پارگی از
کونتون به جای دیگهتون نرسه!!!
یکی از زنا که از قضا بچه مایهدار هم بوده، سریع هر چی طلا جواهر داشته
در میاره آویزون میکنه.اون دوتای دیگه میپرسن چیکار میکنی؟ میگه وقتی
که هواپیما فرود اومد، مامورای نجات وقتی این جواهرای منو ببینن میفهمن
که من پول و پله زیاد دارم، اول منو نجات میدن و بهم کمک میکنن.
زن دومیه (که از قضا بر و رویی هم داشته و به قول معروف –ُس خوبی بوده )
سریع پیرهن میرهنو در میاره و پرو پستونو میریزه بیرون (ایووووووووول!)
میگن چیکار میکنی؟ میگه وقتی ببینن من چه سینههای خوشگل مامانی دارم
اول منو نجات میدن!
سومی سیاهپوست بوده، از کَرم خدا مایه پایهام نداشته، سر و صورت خوشگلی
هم نداشته (آخی طفلک، منو یاد اونی انداخت که صبح موقع اصلاح کردن تو آینه
دیدم!!! البته اون صبحیه سفید بود!). خلاصه، یه فکری میکنه و سریع دست به
کار میشه و شلوار و شرت و همهچیو در میاره! کمک خلبان (که پس از دیدن
سینههای زن دومیه و بند و بساط جنسی(!) زن سیاهپوسته، آلت تناسلی مربوطه
رو در دست گرفته و مشغول انجام عمل شنیع استمناء بوده! ) میگه چیکار
میکنی ای بانوی سیاهپوست؟ زنه میگه: خوب، مسلمه که مامورای نجات وقتی
به هواپیما برسن، قبل از اینکه به جواهرای این پتیاره و سینههای این جنده
نیگا کنن، دنبال جعبهی سیاه هواپیما میگردن!!!!!!!! |